تأملی در ناپایداری اجتماعی ، فرهنگی ، زیست محیطی و کالبدی کلان شهر تهران
سابقه مفهوم پایدار به اواخر دهه هفتاد میلادی باز می گردد ، ولی این مفهوم در سال ۱۹۹۴ در اجلاس سکونت گاه های بشر در استانبول بیشتر از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفت . اجلاس استانبول منجر به پیدایش دو نگرش و جریان کلی در تعریف پایداری اجتماعی گردید . یک گروه از دانشمندان و صاحب نظران شرکت کننده بر این باور بودند که پایداری اجتماعی ، تحقق پیش شرط های اجتماعی خاص است که بدون آنها ، توسعه پایدار ممکن نیست . از سوی دیگر گروهی معتقد بودند که پایداری اجتماعی ناظر بر نیازهایی است که از ضرورت حفظ برخی ساخت های اجتماعی و سنن و میراث های فرهنگی بر می خیزد . تفاوت این دو نگرش ، عمیق است زیر بر اساس برداشت نخست ، دگرگونی ساخت های اجتماعی و سنن و ارزش های فرهنگی را از الزامات ضروری می داند ولی برداشت دوم بر خلاف نظریه اول به حفظ سلامت و سنن فرهنگی اشاره می کند . در بررسی های بعدی معلوم شد که امکان ترکیب و رفع تناقض بین دو نظریه ممکن است . بدون تردید توسعه پایدار در شرایط ویژه جهان مبتنی بر ICT دگرگونی عمیق و گسترده جنبه های مختلف آن شامل ساختارهای اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و از همه مهمتر ساختارهای اساسی را می طلبد .
البته تغییرات شگرف و عظیم نمی تواند و نباید به نابودی همه چیز و تغییر تمامی بنیادها منجر شود زیرا تغییرات لجام گسیخته و فراگیر آن هم بدون توجه به بنیادها ، جامعه را دچار اغتشاش ، نابسامانی و بی هویتی می کند و به تعبیر امیل دورکیم ، شرایط آنومیک ایجاد می کند . ادامه مطلب...
شوراها برای انجام خواسته ها و مطالبات شهروندان ابزارهای قانونی لازم را در اختیار ندارند و به همین دلیل اعضای شورا متوسل به شیوه هایی مثل کدخدامنشی می شوند.
در حالی که با توجه به تجربه ۹ ساله تشکیل شوراها می توان تغییرات و اصلاحات مطلوب و تاثیرگذاری در قانون ایجاد و زمینه فعالیت مثمرثمرتر شوراها را فراهم کرد. به عنوان نمونه شوراها با توجه به قانون منحصراً در حیطه شهرداری ها و وظایف آنها می توانند دخالت کنند چرا که براساس قانون وظیفه اصلی شوراها قانونگذاری و برنامه ریزی، عزل و نصب شهردار، تصویب بودجه شهرداری و نظارت بر امور شهرداری است، در حالی که اداره یک شهر و ایجاد آبادانی و توسعه همه جانبه در گرو تاثیرگذاری بیشتر شوراها و همکاری و نظارت بر سایر سازمان ها و نهادهایی است که وظایفی مربوط به امور اجرایی شهر دارند.
حال چگونه می توان از شوراها انتظار معجزه داشت چرا که انجام امور شهری منحصراً برعهده شهرداری ها نیست. این بحث تبیین کننده ضرورت ایجاد مدیریت واحد شهری است. تلقی بسیاری از مدیریت واحد شهری سلطه بی حد و حصر شوراها بر نهادها و سازمان های مختلف است، در حالی که مراد و منظور از مدیریت واحد، ایجاد انسجام و ثبات در تصمیم گیری های مربوط به شهر و برنامه ریزی بلندمدت برای توسعه پایدار است، ولی با توجه به اینکه شوراها پارلمان های شهری محسوب شده و مستقیماً از طرف مردم انتخاب می شوند، می توانند در رأس مدیریت واحد شهری قرار گیرند.ادامه مطلب...
در آغاز شهر سازی مدرن در ایران در طرح های شهری، مهندسی ترافیک به عنوان یکی از شاخه های مهم شهرسازی به لحاظ سهم معابر در کالبد شهر و نیاز به گسترش جمعیت شهرها و خصوصا تهران، با پدیده ی ظهور کلان شهرها در کشور عملا جمعیتی بیش از پیش بینی های طرح های جامع خصوصاً در کلان شهر تهران را شاهد هستیم.پیچیدگی ترافیک تهران روز به روز گوی سبقت را از تحقیقات و مطالعات کارشنانه و دستاوردهای آن را می رباید و همواره جلوتر از راه حل های حرکت می کند. مدیران شهری در تکاپوی حل مساله، تدابیرو سیاست های گوناگونی اتخاذ می کنند که غالبا به صورت مسکن های مقطعی، مدت زمانی بیماری را التیام می بخشد. معضل ترافیک تهران اگرچه ویژگی های خاص خود را داراست، لیکن در کلیت عام خود جدا از مسائل و ویژگی های ترافیک در دیگر کلان شهرها ی جهان و خصوصا جهان سوم نیست.استفاده از تجربیات موفق دیگر کشورها در زمینه ی ترافیک می تواند ریسک های ناشی از آزمون وخطای شیوه های مختلف را به حداقل کاهش دهد بهبود شبکه حمل و نقل عمومی مدیران شهری با مطالعات دقیق و دستیابی به بانک اطلاعاتی قوی و به روز از کمیت و کیفیت سفرهای درون شهری و با توجه به الگوی انتخابی شهروندان برای سفرهای درون شهری که تابعی از زمان، هزینه و آسایش و راحتی سفر است باترسیم الگوی بهینه سفر سعی می کنند ترکیبی مطلوب از وسائل حمل و نقل را در تناسب با معابر شهری و تقاضای سفر به کار گیرند.احداث، گسترش یا تعریض و اصلاح معابر احداث خیابان ها و اتوبان های جدید شهری غالبا در افق طرح های ساختاری بلند مدت و میان مدت در امتداد رشد جمعیت و نیازهای ارتباطی گسترده جامعه ی شهری پیش بینی می شود و به موازات تحقق پیش بینی طرح های بالا دست در بعضی محورهای تردد که به سبب فراتر رفتن نیازها از پیش بینی ها، معابر شهر پاسخگوی مناسبی نیست. اقداماتی از قبیل گسترش، تعریض یا اصلاح معابر با تاکید بر حفظ هویت، منظر و در کل حفظ هماهنگی و توازن در ساختار منطقه ی شهری و مناطق مجاور انجام می پذیرد.ادامه مطلب...
اگر از منظر تاریخ انسانی به مجموعه یافته های بشر بنگریم در می یابیم که شهرنشینی و مدنیت، یکی از مراحل بسیار حیاتی در زندگی بشر به حساب می آید و طی کردن آن اوج فعالیت گروه های انسانی در رسیدن به یک سیستم مترقی برای زندگی بهتر می باشد.
«شهر» ها و حضورشان به عنوان گستره ای از معانی آشنا با روح انسانی، تجلی گاه اراده معطوف به زیست مسالمت آمیزند که در آن انسان ها در کنار هم نیازمند حداقل هایی از نظرآداب اجتماعی، بهداشت فردی و عمومی و رفاه هستند. ما در شهرها «زندگی» می کنیم، به طور دقیق تر ما از زندگی در شهرها در معنای عام «لذت» می بریم چرا که همواره لفظ «زندگی» در کنار مفهوم «لذت» است که معنای خود را باز می یابد و باید پذیرفت که لذت بردن از حضور در شهرها نه به معنای ارضای حوائج، بلکه نوعی بهره مندی بصری و متافیزیکی است که باید سبب ارتقای حس شهروندی شود. به همین منظور توجه انسان را در تولید دانش «طراحی شهری» باید ستود؛ دانشی پویا که به طور قطع پایه های خود را بر روی ذهنیت و یافته های ما از شهرهای اولیه بنا نهاده و روز به روز با گسترش عادت شهرنشینی چهره ای تازه تر به خود می گیرد.
در واقع آنچه با ساخت ساختمان، شهر و... در ارتباط است در مفهوم بزرگی به نام طراحی شهری جا گرفته است؛ معماری یک پدیده پیشا- شهرنشینی است و قطعاً در نظر صاحب نظران این مفهوم از اجتماع تک ساختمان های ساخته شده به دست اولین معماران، شهرها به وجود آمده اند، اما همین کنش فردگرایانه و خودمحور معمار در تولید یک جز(ساختمان) در مقابل یک کل (شهر) است که معماری را در پله ای پایین تر از طراحی شهری قرار می دهد. معمار، در طراحی ساختمان می کوشد کاری دیگرگون و چشمگیرتر از ساختمان های دیگر بیافریند. در این فرایند، تنها بنای ساخته شده است که در کانون دید جای دارد و بس. درست مانند کسی که در میان دیگران زندگی می کند، اما تنها به خود و خواسته های خود می اندیشد، بی آنکه به پیامدهای خواسته های خود از دید دیگران بیندیشد. ادامه مطلب...
«شهرنشینی»، تغییر شیوه زندگی، براساس انتخاب و آگاهی است. انتخابی که مسئولیتی به همراه دارد تا در قبال آن زندگی خود را تعالی بخشیم. در نیم قرن اخیر، اثر آشکاری از این انتخاب و مسئولیت پذیری در جریان «شهرنشینی» در ایران به چشم نمی خورد. «شهرنشینی» هم جابه جایی روستاییان است به شهر و هم جابه جایی ساکنان شهرهای کوچک تر به شهرهای بزرگ تر. در فرآیند «شهرنشینی» در نیم قرن اخیر بسیاری از روستاهای کشور تخلیه و شهرهای بزرگ، بزرگ تر شده اند؛ آن قدر بزرگ و کلان که تمامی پیرامون خود را تا شعاع های دوردست تحت تاثیر قرار داده اند. اولین تفاوتی که در تصور «ما» از شهرنشینی در ایران وجود دارد، عدم توافق بر سر حجم، مقیاس و ویژگی های شهرنشینی است.
اگر «ما» در نیم قرن گذشته ابعاد شهرنشینی در حال تحقق در کشورمان را به درستی تشخیص می دادیم، حداقل به همان میزان و در همان ابعاد به هدایت، تصحیح و ترمیم آنها همت می گماشتیم، اما میزان کارهایی که «ما» برای این هدایت، تصحیح و ترمیم انجام داده ایم در مقابل ابعاد گسترده و همه جانبه آن بسیار ناچیز است و ما در شأن و حجم این «شهرنشینی» فکری شایسته و اقدامی در خور، تدارک ندیده ایم .
حال باید دید که ما باید با کدام ذهن، کدام تجهیز ذهنی و کدام فناوری می خواهیم با این پدیده عظیم و همه جانبه مواجه شویم. در شهرنشینی نیم قرن اخیر، ما با وضعیتی روبه رو هستیم که می توان آن را «پدیده قصور» نامید. اگر از زاویه فوق بر موقعیت تهران بنگریم باید بدانیم که این چنین شهری شدن، یک علت ندارد، علت العلل ندارد، مجموعه ای از عوامل اصلی و فرعی گرد هم آمده اند و ما را با این وضعیت روبه رو ساخته اند. در فاصله ای بسیار کوتاه، کمتر از نیم قرن، سیل شهرنشینی سطح و جمعیت آن را به میزان غیر قابل تصوری افزایش داد و سه عارضه عظیم برجا گذاشت: کمبود عظیم زیرساخت ها و تجهیزات شهری به تناسب رشد، ضعف آگاهی و وجدان شهری، فقدان سازمان عقلایی فضا و بنا، شهرنشینی نیم قرن اخیر در ایران تعادل هزاران ساله را بین سکونت، فعالیت و محیط زیست بر هم زده است.
«شهرسازی» مداخله در شهر از طریق تفکر، برنامه ریزی، طراحی و ساخت و ساز معبر، بنا و تنظیم فضا و فعالیت به منظور بهبود کیفیت زندگی ساکنان آن است.
آنچه که به طور معمول در شهرسازی صورت می گیرد، طراحی، تقویت و تنظیم فضا به منظور ایجاد توسعه ای موزون است. شهرسازی از طریق ابزار و روش های خود می کوشد تا با طراحی و تفکر به شبکه معابر، کاربری اراضی، تراکم (نفر در واحد سطح)، محدوده ها و حریم ها نظم بخشد. مسئله این است که چرا «شهرسازی» در ایران تاکنون نتوانسته است نقش خود را به عنوان محور توسعه ای موزون ایفا کند. برای یافتن جواب این مسئله می توانیم آنچه را به نام «شهرسازی» اتفاق افتاده با تعریف زیر از «شهرسازی» مقایسه کنیم.
« شهرسازی» می بایست شهر را به عنوان بازترین و پیچیده ترین نظام های اجتماعی به همراه تمام تضادهای درونی اش بپذیرد و پویایی نظامات شهری را در طرح هایش درونی کند. بدین ترتیب «شهرسازی» می بایست همزمان روابط بین اجزا و نظامات شهری و چگونگی کارکرد و فرآیند آنها را در کنار یکدیگر شامل شود.
برای این منظور شهرسازی می بایست خود را به تمامی نهادهای ذی مدخل در شهر معرفی کند و از این طریق به نهادی دائمی تبدیل شود. بر این اساس «شهرسازی» ضمانت تحقق خود را در یکپارچه کردن برنامه ریزی و اجرا به دست خواهد آورد و همانند کارکرد نظام های پیچیده رده بالا به ترمیم و تولید خود دست خواهد یافت. شهر، فی الذاته پدیده ای چند بخشی و «شهرسازی»، سنتزی از دانش های میان رشته ای و اهرم های میان بخشی است نه مخلوطی از آنها و یا موزائیک هایی جدا از هر یک. «شهرسازی» می بایست در تمامی زوایا و چشم اندازهایش، تعالی رفتار انسانی را در مرکز توجهاتش قرار دهد.
محمدرضا حائری – روزنامه شرق
بلند مرتبه سازی در فضای شهری
یکی از پدیده هایی که شهر های امروز جهان و به ویژه شهرهای بزرگ با ان مواجه اند بلند مرتبه سازی است. ایده ی بلند مرتبه سازی نخست به منظور بهره برداری از زمین های مرکز شهر و در پی توجه به اقتصاد شهر مطرح گردید. زیرا از سویی گرایش به تراکم و تمرکز واحد های اقتصادی، تقاضا برای زمین در مرکز شهر را به شدت افزایش داده بود و از سوی دیگر عرضه زمین در این منطقه شهر محدود بود. در نتیجهافزایش تراکم ساختمانی به عنوان راه حلی برای افزایش سطح زیربنای مورد بهره برداری ارائه شد.استفاده فراگیر از این روش، به تدریج افزون بر کاربریهای اقتصادی مانند کاربری های صنعتی، اداری و تجاری دامنگیر کاربری های مسکونی نیز گشت و به مناطق پیرامونی شهر نیز گسترش یافت، لیکن بهمانند هر راه حل دیگری، این راه حل دارای تبعات و آثار منفی نیز بوده و مشکلات نوینی را برای شهروندان پدید آورد که از آن جمله می توان به افزایش ازدحام و تراکم، افزایش آلودگی های زیست محیطی، کاهش دسترسی شهروندان به هوای آزاد و نور خورشید و افزایش مزاحمت های شهری اشاره کرد.آخرین دهه های قرن نوزدهم با آغاز رشد عمومی ساختمانها (بلند مرتبه سازی) در غرب همراه بودهاست. پدیده ی بلند مرتبه سازی ئر طی حیات خود اگرچه همواره از سوی اندیشمندان گوناگون مسائلاجتماعی، اقتصادی و شهرسازی مورد انتقاد واقع شده و به کاربرد ان با شک وتردید نگریسته اند اماهمواره بنا به ضرورت ها، نتوانسته است حضور دائمی خویش را به اثبات رساند و برعرصه فعالیت خود بیافزاید.این پدیده از سویی می تواند به بسیاری از مسائل شهری مانند کمبود زمین، کمبود مسکن و... پاسخ دهد، اما از سویی دیگر خود پدید آورنده ی مشکلات و نارسایی های دیگری می باشد.در کشورهای غربی سعی شده برای بهره مندی از مزایای بلند مرتبه سازی و برای کنترل مسائل و مشکلات ناشی از آن توسط قوانین و مقررات کاربردی عمل کنند و پدیده را تحت کنترل بیاورند. در این تلاش شهر های ما در حال حاضر شاهد رشد و گسترش ساختمانهای بلند بر چهره خود می باشد و ایندر شرایطی صورت می پذیرد که شناخت صحیحی از اهمیت موضوع وجود ندارد و قانون و مقررات کنترل کننده نیز در دست نیستادامه مطلب...
چکیده
تهیه و تدوین برنامه های توسعه شهری در جهان و ایران با مفهوم امروزی از قدمت زیادی برخودار نیست ولی تلاش های انجام گرفته در این خصوص به زمان های گذشته باز می گردد، نخستین تلاش هایی که به نوعی در راستای نظم دهی به سکونتگاه انسانی بوده است که اولین سرچشمه های تدوین برنامه توسعه را فراهم نموده است.
در یک تقسیم بندی عمده می توان 4 مرحله زیر را برای سیر تحول طرح های توسعه شهری در جهان برشمرد.
مرحله نخست (سال های 1800 تا 1900 میلادی) شکل گیری ایده آرمان شهری برای رفع مشکلات شهروندان ارائه می شود.
مرحله دوم (سال های 1900 لغایت 1950 میلادی) با تهیه طرح توسعه برای شهرهای اروپایی همچون آمستردام، پاریس و لندن، نخستین تفکرات مبتنی بر برنامه ریزی به وجود می آید.
مرحله سوم (سال های 1950 تا 1970) شکل گیری و تدوین منشور آتن وتوجه به استانداردهای کمی زندگی شهری.
مرحله چهارم (1970 به بعد) توجه به جنبه های غیر کالبدی شهرها و ایجاد نگرش های جدید در برنامه ریزی توسعه شهری.
بررسی سیرتحول مطالعات طرح های توسعه شهری در ایران در یک طبقه بندی کلی 3 مقطع تاریخی زیر را بیان می کند:
مرحله اول: قبل از اسلام و دوران باستان با شکل گیری مجموعه های باشکوه و عظیم همچون چغازنبیل ـ تخت جمشید ـ جندی شاپور و ....
مرحله دوم: بعد از اسلام تا مشروطیت رونق شهرنشینی با گسترش هنر دوران اسلامی و معماری باشکوه در مساجد بازارها و ایجاد شهرهای پررونق مثل سمرقند، بخارا، اصفهان و...
مرحله سوم: دوران معاصر، با ورود اتومبیل به شهرهای گور و تغییر ساختار قضایی شهرها با شکل گیری خیابان های عریض و تهیه اولین طرح های توسعه شهری از دهه 1340 شمسی به بعد.