مطالعات نشان می دهد که دیدگاه ها و برنامه های مهار مهاجرت روستا- شهری «شهر بسته»، تمرکززدایی و مهاجرت معکوس «اسکان مجدد» هر روز ناکارآمدی اش نمایان تر می شود و روز به روز بیشتر اجتناب ناپذیر بودن رشد شهری درک می شود، به خصوص آنکه در عرصه جهانی شدن و فشردگی زمان و مکان این رشد در خدمت بازتولید سرمایه داری قرار گرفته است و در شرایط پیوستگی عملکردی- کارکردی فضاها به هم، کلانشهرها در نوک بردار ادغام در بازار جهانی قرار گرفته اند و سرمایه داری برای بازتولید بیشتر، اجتماعات کلان شهری را در خدمت می گیرد. بنابراین از شهرنشینی رو به رشد و فراگیر گریزی نیست.
مساله این است که این رشد فراگیر همراه با چالش های جدی، اجتماعی- کالبدی، اقتصادی و فرهنگی و زیست محیطی است. سال ها است اجماع فکری کارشناسانه یی برای چاره اندیشی حل مسائل زندگی شهرنشینی را در کارآمدی مدیریت شهری نشانه رفته است. به عبارتی رهیافت ها و روش های برون رفت از ناپایداری شهرنشینی وابسته به ظرفیت سازی و توانمند بودن مدیریت شهری است.
مدیریت شهری و وضعیت جامعه شهری ایران
مدیریت شهری یک مفهوم فراگیر است و هدف آن تقویت سازمان های دولتی و غیر دولتی (NGO) برای شناسایی برنامه ها و سیاست های گوناگون و پیاده سازی آنها با نتایج بهینه است. (جی. شابیرچیما، مدیریت شهر، خط مشی ها و نوآوری ها، ترجمه؛ پرویز زاهدی، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، ۱۳۷۹) اندیشه اولیه کارآمدی مدیریت شهری در مولفه هایی چون در خدمت گرفتن سرمایه بیشتر، صنعتی شدن، نیروی کار بیشتر و به طور کلی در رشد کمی دیده می شد.
ولی تجربه های جهانی و داخلی به خصوص مطالعات بانک جهانی نشان داده است که این رویکردها نتوانسته بهگشت و بهکرد فضای زیست، به خصوص در کلانشهرها را در پی داشته باشد و هر روز موانع زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی و به طور کلی فضایی این رویکرد نمایان تر می شود.نهایت این روند متحول، به دیدگاه و تئوری های توسعه پایدار، شهر انسان گرا و حکمروایی خوب شهری «اداره مردمی شهرها» ختم شد.
به عبارتی براساس وضعیت موجود شهرنشینی چند سطحی، مدیریت شهری بایستی دارای مولفه هایی چون شفافیت، پاسخگویی، مشارکت طلبی، قانون مداری، کارآمدی، اجماع گرایی و... باشد تا از تمام شرایط افزاینده شهرنشینی بهره گیرد.در این رابطه با نیم نگاهی به وضعیت مدیریت شهری خودمان متوجه می شویم به دلایلی چون تمرکزگرایی، برون زا بودن برنامه ها و طرح های شهری، اقتصاد رانتی و مبتنی بر نفت، مدیریت شهری در سیطره دولت است و مدام از مدیریت یکپارچه و سیستمی فاصله گرفته و در گرداب مدیریت بخشی و سلولی گرفتار آمده و بر همین اساس مدیریت شهری از توسعه محوری روی به پروژه محوری نهاده است.
«تغییرات قانون شهرداری ها و شوراها دال بر این گفتار است، به طوری که با مطالعه این قوانین متوجه می شویم که در هر بار تغییر از اختیارات شهرداری ها و شوراها به نفع دولت کاسته شده و به قول یکی از بزرگان این عرصه ما در شرایط کنونی دارای دولتی بزرگ ولی ناکارآمد و شهرداری های فاقد برنامه و توان مدیریت فنی هستیم.»به هر صورت مبتنی بر مطالعات، مدیریت شهری ما به خصوص در کلانشهرها گرفتار روزمرگی است و شهروندان در مشکلات بی پایان شهرنشینی دست و پای بی پایان می زنند.
متخصصان مدیریت شهری «و به طور کلی علوم شهری» چالش اصلی شهرنشینی را پیشی گرفتن شهرنشینی بر شهرسازی اصولی و مبتنی بر برنامه و شهرگرایی می دانند. با توجه به آنچه گفته شد، برنامه های مدیریت شهری ما از روند شهرنشینی و مسائل حاصل از این شهرنشینی، عقب مانده است و دارای دیدگاه ها و نگرش های از بالا به پایین است و نتیجه این برنامه و سیاست ها شهر بی شهروند است. شهروندی که احساس هویت و تعلق به مکان در پس اندیشه او نهادینه شده باشد و همانطور که از فضای شهری استفاده بهینه می کند در ارتقای مدیریت آن نیز حساس و مسوولیت پذیر باشد و سواری مجانی را به عنوان روش هوشمندانه زندگی شهری برنگزیند.بنابراین می توان با توجه به یک سده مدیریت شهری نوین در ایران به خصوص در کلانشهرها ویژگی های اصلی زیر را در مدیریت شهری ایران سراغ گرفت که سبب ساز ناپایداری شهری اند.
▪ تکیه بر ساختارها و نهادهای متمرکز و غیردموکراتیک و بی توجهی به نهادهای عمومی و مدنی
▪ کسب درآمد ناپایدار و رانتی برای تامین خدمات شهری
▪ مدیریت و برنامه ریزی از بالا به پایین به جای مدیریت و برنامه ریزی از پایین به بالا
▪ کوتاهی عمر دوران مدیریت مدیران شهری
▪ بی مسوولیتی و بی برنامگی و تاکید بر نگرش بخشی به جای نگرش سیستمی
▪ تکیه بر پروژه محوری به جای توسعه محوری «تاکید بر جنبه های رشد شهری به جای توسعه شهری» و تکیه بر فرد محوری به جای برنامه محوری
▪ چند پارچگی در مدیریت و تصمیم گیری چه در ارتباط با دیگر نهادهای ذی ربط و چه در درون شهرداری
▪ عدم شفافیت و پاسخگویی؛ عدم حسابرسی و اطلاع رسانی
▪ بی توجهی به آموزش شهروندان و مدیران و کارکنان نهادهای خدمات رسان شهری.
واقعیت تلخ این است که اکنون به قول شوماخر (اقتصاددان پیشرو در امر توسعه)؛ «ما به یک عصر طلایی گام نمی نهیم» و بایستی چاره یی اندیشه کنیم و بر این اساس مدیریت شهری ما لازم است یک بار برای همیشه بسیاری از پیش فرض ها را در ذهن خود پاک کند و دیدگاه های نوین جایگزینش سازد؛ دیدگاه هایی که در جهت مخالف ویژگی های مدیریت شهری ذکر شده در بالا، حرکت کند.
بر این اساس مدیریت کلان شهری به عنوان چشم انداز بلندمدت، در اقدام اولیه بایستی التزام خود را حداقل به موارد زیر اعلام کند و در سیاست ها و برنامه های خود استراتژی های زیر را مورد توجه جدی و آنها را در دستور کار اول خود قرار دهد؛
۱) نکته اول
آنچه که قبل از هر چیز مدیریت شهری به خصوص مدیریت کلان شهری تهران بایستی به آن توجه کند، پایبندی به سیاست های حکمروایی خوب شهری Good Urban Governance و اصول آن چون پایداری Sustainability، مساعدت Subsidiary، کارآمدی Efficiency، انصاف Equity، شفافیت Clearness، پاک حسابی Accountability، تعهد مدنی Engagement Civie، شهروندی Citizenship، امنیت Security و... است. به عبارتی هر اقدامی در مدیریت شهرداری کلانشهرها بایستی در جهت و راستای اهداف فوق باشد.
۲) نکته دوم
مدیریت شهری در شرایط بازی قدرت در شهر بایستی به دنبال در اختیار گرفتن دانایی و استفاده از آن در مدیریت شهری باشد. یعنی اینکه با در اختیار گرفتن دانایی، بازی قدرت را به سوی پایداری شهری و مدیریت علمی و تخصصی سوق دهد.
۳) نکته سوم
چون که مسائل کلانشهرها به خصوص شهر تهران کوتاه مدت شکل نگرفته و ریشه چند وجهی دارند، لذا پاسخ به آن بایستی مبتنی بر شکل گیری نهادهای عمومی و جنبش های شهروندی باشد که حس تعلق به مکان و فضای شهری در عرصه عمومی نهادینه شود، لذا پاسخ به چالش های تاریخی کلانشهرها به خصوص شهر تهران در دست نخبگان و مدیران شهری نیست، در بازی معادله قدرت این تنها توانمندی و ظرفیت سازی نهادهای عمومی است که می توانند به یاری مدیریت شهر بشتابند و آن را اقتدار ببخشند.
۴) نکته چهارم
توسعه اجتماعات محلی در قالب نگرش سیستمی به شهر بایستی در برنامه های مدیریت شهری گنجانده شود، نهایت این نگرش به مدیریت یکپارچه شهری ختم می شود؛ «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت.»
۵) نکته پنجم
مدیریت شهری کلانشهرها به خصوص شهر تهران هماهنگ با تدوین برنامه های خود بایستی در جهت با قاعده ها و اتفاقات جهانی نیم نگاهی به الزامات و سیاست های کلان جهانی شدن داشته باشد تا در چشم انداز آتی در رقابت کلانشهری عرصه گفتمان اقتصادی، فرهنگی و مدیریتی خود را تنگ نبیند .
محمد حسین بوچانی – روزنامه اعتماد